این روزا حالم بین خوب و بد مثل اونگ نوسان داره

گل رازقی م بعد یه سال گل داد. یه دونه ، اما همون عطرش همه جا رو گرفتهاز پنج تا غنچه ش فقط همین یه دونه رو باز کرد و بقیه خشک شدن و منو ترک کردن

اومدم بگم حالم بده . دلم میگیره و میرم روی تراس ، کبوتر های همسایه روی بوم نشستن واسه پرنده ها غذا میریزم شاید بیان و منو خوشحال کنن

یه موقع فکر میکردم برم اون ور نرده ها بشینم پاهامو اویزون کنم شاید یه شب که همه خواب باشن.

کتاب ها کش میان و فقط میخونم ک تموم بشن

اعتیاد هم پیدا کردم به چک کردن دائم ، گوشی و گوشی و گوشی.

بار یه ادم دیگه سنگینی میکنه و نمیدونم چطوری جدا کنم

احساس میکنم فلج شدم از خونه بیرون نرفتم و الان میترسم که برم ، حتی دوچرخه سواری

 

+ احتیاج دارم به یه خوشحالی از ته دل

به خندیدن بدون مکث بدون مصرف جنس

به نور بیرون این دیوار این روزا احتیاج دارم

به قبلنا و دیونه بازیا به همکلاسیام احتیاج دارم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها