بعد از صحبت های طولانی دو شب پیش با مصرف شیر نارگیل و شربت کدئین به مقدار زیاد به علاوه ی حالت تهوع و استفراغ از بینی و تا 4 صبح بیداربودن و تمایل به حرف زدن و شنیدن حقیقت زیرستاره ها ی مخمل شب و توی تاریکی جاده های بیرون شهر هنوز محو حرف هاش هستم و دنبال دلیل یا نشونه .
که همه ی تلاش ها فکرا ها تصور و ایده پردازی ها برای زندگی خیلی هم بی راه نبوده . اسمی از اهورامزدا نبود ولی حضورش بود ایا واقعا وجود دارن ؟ سپیدی هنوز در حال مبارزه ست ؟  
عنصر آتش و مکمل آن عنصر باد
منم هم جزئی از شما بودم بدون اینکه بدونم . جنگجویان روشنایی
ستاره ی شش پر سرخابی
ولی همه ی این ها میتونه بازی ذهن باشه برای فریب دادن من و به دست اوردن روحم 
نباید فراموش کنم که دنیا به این سادگیا نیست و پشتش هزار چیز دیگه هست پنهان 
چطوری از این بی راهه ای که گفتی بیام بیرون ؟ میدونی واقعا حس میکنم این دور باطل رو جلو نرفتن رو بعد از سه سال درون خودم گیر کردن رو میفهمم کو کسی که بخواد راهنمای من باشه ؟ تو که بلد بودی چرا نمیگی بهم ؟

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها