+ رفته بودیم کلیدر کتاب بخریم . نامه های غلامحسین ساعدی رو دیدم اما جرئت نکردم بخرمش ترسیدم

دارم دوباره سمفونی مردگان می خونم . نمیدونم چرا

+ نباید ادامه ش بدم . نه تو رو نه اون رو . نفیسه راست می گفت ادم یکهو به خودش میاد و میبینه زندگیش شبیه مامان و خاله و عمه ش شده و با سر میره تو دیوار که چرا یه اشتباهو این همه مدت تکرار کردم؟ همونی میشی که دلت نمیخواد ، همونی که از همه راحت تره .

می دونم بعضی چیزا تکرار نمیشن ولی ترجیح میدم جایگزینی نباشه که خودمو از این که هست دورتر کنه 

بهم گفت اگه میخواست می موند .روزی که همه چیو گفتم .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها