+رو به مردگی روح دارم .
+حتی نمیتونم صحبت کنم بهترین جای خوابم شده کنار در تراس ، زیر شاخه های محبوبه ی شبی که هنوز گل ندادن ، روی یه زیر انداز کوچیک قد سجاده مامان میگه نخواب اونجا خودتو جمع میکنی ! شاید تنها جایی باشه که فکر میکنم برای منه .وقتی بیدار میشم حس میکنم به نصف بدنم خون نرسیده
+تا حالا فشار تصمیم رو اینطور حس نکرده بودم . تصمیم های نگرفته . دیگه نمیدونم خونه ای هست یا نه ؟ برم اوضاع چطور میشه ؟ ارشد ؟ رابطه ها ؟ امان نمیده این ذهن .
+ چرا هیچ کاری نمیکنم ؟ به انفعال رسیدم ؟ یا شاید کمی پیر شدم .
+ناتاشا . ناتاشای تولستوی .
درباره این سایت