+تو دلم غوغاست میدونی خیلی قدرت میخواد که وقتی همه دارن می دون تو سر جات بمونی چون میدونی این بهتره برات . ولی مغز لعنتی هی میگه اگه عقب بمونی چی ؟ اگه اوضاع اونجوری که فکر میکردی نشه میخوای چیکار کنی ؟ بلاتکلیفم خیلی زیاد .
+ دلم میسوزه برای خودم که موندم تو این وضع . یه دو سه ماهی هست که این حالو دارم به خودم میگم چی خوشحالت میکنه ؟ مگه قرار نبود یه کم هم بذاری ذهنت ازاد راه بره دنبال چیزایی که دوست داره ؟ نه فقط چیزایی که مجبوره چون جامعه داره هل میده به سمتش
+ چرا نمیتونم با خودم کنار بیام ؟ اون قسمت حسود و جاه طلب بیخود ذهنم رو شده
+ نفیسه میگه لازم نیست تو هر رقابتی شرکت کنیم راست میگه .
+ به خودم میگم اگه ادامه ندم نکنه دیگه در جا بزنم ؟ نکنه دیگه چیزی یاد نگیرم ؟
+ ولی من اینجور ادمی نیستم .همه چیو اروم میکنم تو ذهنم و دوباره راه میفتم .
+ شاید باورت نشه ولی از وقتی قرار شده بریم جشنواره از سه تار زدن میترسم . ده روزه بهش دست نزدم . چه جور فوبیاییه که من دارم .
+ راهشو بلد میشم تو این یه سال . یواش یواش می خونم ، شد میرم نشد میرم طرح . باید زنگ بزنم مامانم ک بهم ارامش بده.
درباره این سایت