+ توی یه نقطه ی بحرانی زندگیم گیر کردم البته یه بحرانی که میتونم حلش کنم اما هزینه زیاد داره . هزینه ش هم شکستن دل یه ادم میتونه باشه و چیزای دیگه . واقعا طاقت این همه مقاومت کردن رو ندارم دیگه . میدونم لازمه از قلب و روحم محافظت کنم اما این مثل یه چیزی شده که اونا رو هم درگیر کرده به خودم یه هفته وقت دادم که ترمیم بشم و اگه نشد تصمیم های سخت تری بگیرم . مثلا برگشتن به جایی که ازارم میداد ولی اینطوری نبود شرایطم .

+ میخوام شروع کنم به نوشتن همینجا شاید کمی از این بار ذهنیم کم کنه . باز شب ها کابوس میبینم باز لاغر شدم باز دور شدم از خودم . فقط و فقط لازمه یکبار دیگه برای خودم چهارچوب بسازم و توش بمونم شاید همه ی این مشکلا از همون میل به رهایی و گفتنش باشه که الان وضعم اینه .

+ زرتشت .


مشخصات

آخرین جستجو ها